مقاله سيد قطب
سيد قطب نويسنده و شهيد
بصام تيبي در كتاب «چالش بنيادگرائي» (The challenge of Fundamentalim) سيد قطب را بعنوان يكي از دو «پدر روشنفكر (Intelectual fathers) جنبش بنيادگرائي اسلامي مدرن معرفي مي كند. عرب شناس فرانسوي ژيل كوپل (Gilles Kepel) نيز سيد قطب را بزرگترين ايدئولوگ تأثير گذار بر روي جنبش اسلامگراي معاصر قلمداد ميكند، و اين در حالي است كه خاورشناس معروف جان اسپوزيتو (John Esposito) وي را معمار اسلام راديكال معرفي مي كند. به نظر اسپوزيتو، سيد قطب پدر جنبشهاي افراطي مسلمانان در سراسر جهان است. در بسياري از موارد، حركت او از يك روشنفكر تحصيل كرده، كارمند دولتي و ستايشگر غرب به سوي كسي كه دولتهاي آمريكا و مصر را محكوم ميكند و از مشروعيت جهاد نظامي دفاع ميكند، تأثير زيادي بر نظامي گريها، از تروركنندههاي انورسادات تا پيروان اسامه بن لادن و القاعده، داشته است. مروري بر ادبيات به جا مانده از اسلام راديكال از دهة 1980 به بعد نشان ميدهد كه سيد قطب تأثير غير قابل انكاري بر روي اين جنبشها داشته است و يا حداقل يكي از دو شخصيت مهم در اين زمينه بوده است؛ نفر دوم نويسندة پاكستاني ابوالاعلي مودودي ميباشد.
سيد قطب در سپتامبر 1906 در روستايي از شهر اسيوط مصر به دنيا آمد. پس از طي دوران تحصيل ابتدائي در زادگاهش، در سال 1921 به قاهره فرستاده شد. در سال 1925 در دانشكدة تربيت معلم ثبت نام كرده و پس از فارغالتحصيلي در سال 1928 در كلاسهاي دارالعلوم حضور مي يابد و در سال 1933 از آنجا فارغالتحصيل مي شود. قطب براي شانزده سال به استخدام وزارت معارف درآمده و به تدريس مشغول ميشود و در سال 1948 به دليل مخالفتهايي كه با ملك فاروق ميكند وي را به طور غير رسمي براي اقامتي نامحدود به ايالات متحده ميفرستند. ظاهراً هدف از اين نصر اين بوده است كه وي به مطالعة سيستم آموزشي آمريكا بپردازد. تجربة نصر به آمريكا به عوض اينكه او را شيفته آمريكا كند، «به اسلام و سپس به اخوان المسلمين نزديكتر كرد. «پس از بازگشت از ايالات متحده در سال 1951 عضو شوراي مركزي اخوان المسلمين (مكتب الارشاد) شد. در اين مدت و پيش از انقلاب 1952، وي جلسات منظمي با ناصر داشته است.
سازمان افسران آزاد قبل از انقلاب به تعليم و مسلح كردن اعضاي اخوان المسلمين اقدام ميكرد. سيد قطب نيز به مدت شش ماه به سازمان مشاوره ميداد و در سياستگذاري آنها براي كشور مشاركت مي نمود. بعد از اينكه آنها در پذيرفتن عقايد قطب راجع به تأسيس دولتي اسلامي و دادن رهبري آن به كميته مسلمانان متشكل از اعضاي اخوان المسلمين موافقت نكردند، وي نيز سازمان را ترك كرد. در درگيري بعدي كه بين اخوان المسلمين و افسران آزاد رخ داد، سيد قطب جانب هضيبي مرشد اعظم اخوان المسلمين را گرفت و در نتيجه به مدت سه ماه در اوايل سال 1954 به زندان افتاد در 26 اكتبر همان سال يكي از اعضاي اخوان سعي كرد ناصر را ترور كند. اين عمل بهانهاي شد در دست ناصر تا بسياري از اعضاي اخوان از جمله سيد قطب را دستگير كند. در 25 ژوئيه 1955 وي به بيست و پنج سال زندان با اعمال شاقه محكوم شد. اما در سال 1964 و به درخواست عبدالسلام عارف، رئيس جمهور وقت عراق، آزاد شد و «به فردي تبديل شد كه بقاياي طرفداران و حاميان اخوان در اطرافش گرد آمدند.» با اينحال مدت كوتاهي بعد در 13 اوت 1965 ناصر اعلام كرد كه توطئه جديد اخوان المسلمين كشف شده است، در نتيجه سيد قطب به عنوان رهبر اصلي آن دوباره دستگير شد و پس از يك محاكمه كوتاه به همراه دو تن از همكارانش در سپيده دم 29 اوت 1966 به دار آويخته شدند.
سيد قطب به همراه مودودي و [آيتالله] خميني [ره] سه تن از مهمترين متفكران سياسي اسلام در چند دهه اخير به شمار مي روند. مودودي و سيد قطب تفكرات نزديك به هم داشته و مسلمانان سني را تحت تأثير قرار دادند، اما [آيتالله ] خميني [ره] در بين شيعيان نفوذ داشت. با اينحال، هر سه اسلام را به جنبشي سياسي تبديل كردند و خواهان استقرار يك دولت اسلامي بودند. در حالي كه هر سه نفر با ناسيوناليسم سكولار دهة 1960 مخالف بودند، اسلام سنتي را نيز كه مبارزه سياسي را در رتبة دوم قرار مي داد، رد مي كردند. روش اين سه نفر تفاوتهاي زيادي با هم داشت؛ قطب روحانيون و طبقة متوسط را با هم متحد كرد. مودودي خواستار بر پايي جمهوري اسلامي بود ولي ايدههايش از سوي تودهها حمايت نشد. در اين ميان تنها [آيتالله] خميني [ره] بود كه توانست يك اتحاد كارآمد بين روشنفكران راديكال، تودههاي مردم و روحانيون بوجود آورد .
ايدئولوژي سيد قطب از متفكران مختلفي تأثير پذيرفته است. اولين شخص ابن تيميه ميباشد. وي نيز همانند ابن تيميه جوامع را به دو گروه تقسيم مي كند كه در يك طرف نيروهاي خوب قرار دارند و در طرف ديگر نيروهاي بد (شيطاني)، حد ميانهروي وجود ندارد. در واقع اهميت سيد قطب در اين است كه استدلات استفاده شده توسط ابن تيميه بر عليه حكمرانان كافر را به گونهاي تفسير كرد كه بتوان آنها را به مشكلات اسلام در دنياي مدرن تعميم داد. از متفكران دورة معاصر نيز حسن البناء، مؤسس اخوان المسلمين مصر و ابوالاعلي مودودي، بنبانگذار جماعت اسلامي پاكستان، تأثير زيادي بر روي او داشته اند به تبعيت از البناء و مودودي، قطب نيز غرب را بعنوان دشمن تاريخي اسلام و مسلمانان و تحت عناويني از قبيل صليبيون و مستعمره گرايان تفسير مي كرد.
مودودي معتقد بود كه اسلامگرائي بايد از بالا باشد. البته اين امر بايد در دولتي محقق شود كه در آن حاكميت به نام الله بوده و شريعت اسلام در آن جاري باشد. به نظر او سياست جزئي از اسلام ميباشد و در دولت اسلامي، تنها فعاليت سياسي مسلمانان است كه مي تواند مشكلات آنها را حل كند، به زعم وي پنج ركن اصلي اسلام (ايمان، نماز، روزه، زيارت و صدقه) مقدمهاي هستند براي جهاد؛ نبرد بر عليه كساني از آفريدگان خدا كه حاكميت او را از بين بردهاند. براي به اجرا گذاشتن جهاد، مودودي در سال 1941 جماعت اسلامي پاكستان را تأسيس كرد. وي اين جماعت را همانند مدل لنينيستي، پيش آهنگ (Vanguard) انقلاب اسلامي تصور مي كرد. بدين منظور وي از پيش آهنگي در زمان پيامبر ياد مي كند كه با كفار مكه مبارزه كرده و بعد از هجرت هم، دولت اسلامي را در مدينه بر پا كردهاند. با قلم مودودي، مذهب به سمت يك ايدئولوژي بر اي مبارزة سياسي تغيير جهت داد. وي اولين متفكر مسلمان قرن بيستم بود كه توانست بر روي پايههاي اسلام تئوري سياسي بسازد.
به دليل اينكه نوشته هاي مودودي از انسجام كافي برخوردار بوده و تئوري جديدي دربارة امت اسلامي ارائه داد، تأثير غيرقابل انكاري در دنياي اسلام و بويژه داشته دنياي عرب است. تأثير او در مصر دو چندان بود؛ اول اينكه نوشتههايش توسط اخوان المسلمين به عربي ترجمه شد و دوم اينكه توسط رژيم ناصر ممنوع اعلام شد. در واقع سيد قطب انتقال دهندة (Transmiter) عقايد مودودي ميباشد. از نظر اين دو نفر اسلام در حال جنگ با امپرياليسم غر بي مي باشد. در نتيجه هدف نهايي مدرنيزاسيون (Modernization) چه سرمايهداري و چه كمونيسيم، استثمار (Colonization) دنياي اسلام از جنبههاي مختلف از جمله اخلاقي و فرهنگي ميباشد. در اين ميان اسلام نيز بايد به مقابله با غرب بپردازد و ارزشهاي غربي را انكار كند.
نوشته هاي قطب و مودودي ارزشهاي ناسيوناليستها را رد كرده و اسلام را بعنوان روح فرهنگي، اجتماعي و سياسي استاندارد در بين همة مسلمانان معرفي كرد. اولين نبرد آنها در اين جنگ فرهنگي (Cultural war)، تغيير دوبارة گذشته بود. بعد از كسب استقلال، ناسيوناليستها به دنبال ارائه تاريخي بودند كه در آن قبل از ناسيوناليستها هيچ چيزي وجود نداشته است و تاريخ آنها از نو شروع ميشد. اما براي قطب و پيروانش، تاريخ بعد از استقلال كشورهاي اسلامي هيچ ارزشي به ارث نگذاشته است. او اين دولتها را با دولتهاي قبل از اسلام يكي دانسته و آنها را جاهلي ناميد. از نظر قطب مسلمانان دورة ناسيوناليستي آگاهي خيلي كمي نسبت به اسلام دارند؛ همانند عربهاي كافر كه در عصر جاهليت بتهاي سنگي را مي پرستيدند، عربهاي عصر حاضر نيز بتهايي از قبيل ملت (Nation)، حزب (Party) ، سوسياليسم (Socialism) و غيره را مي پرستند.