بررسي ميزان افسردگي دختران دانشجو و پسران دانشجو
دانلود پايان نامه بررسي ميزان افسردگي دختران دانشجو و پسران دانشجو
بررسي ميزان افسردگي دختران دانشجو و پسران دانشجو
فهرست مطالب
مقدمه
هدف پژوهش و بيان ضرورت آن
سئوال پژوهش
فرضيه پژوهش
متغيرها
تعريف مفهومي افسردگي
تعريف عملياتي افسردگي
تاريخچه افسردگي
تعاريف افسردگي
طبقه بندي افسردگي
افسردگي اوليه
افسردگي ثانويه
نشانه هاي ماني
انواع افسردگي
افسردگي خفيف
افسردگي شديد
بيماريهاي افسردگي
انواع واكنشهاي افسردگي
نظريه هاي مختلف افسردگي
نظريه روان پويشي افسردگي
نظريه زيست شناختي افسردگي
نظريه زيستي – شيميايي افسردگي
نظريه رواني – عاطفي افسردگي
سبب شناسي افسردگي
شكل گيري افسردگي در جريان تحول
شيوع افسردگي
علائم باليني افسردگي
علائم رواني افسردگي
علائم جسمي (بدني) افسردگي
علل افسردگي
سن و افسردگي
تفاوت هاي جنسي در افسردگي
خودكشي
افسردگي و خودكشي
طول دوران افسردگي
درمان افسردگي
پيشينه پژوهش در ايران
پيشينه پژوهش در خارج از كشور
فصل سوم روش شناسي پژوهش
روش پژوهش
جامعه
نمونه
ابزار اندازه گيري
در جات تشخيص افسردگي
روش آماري
ارائه تجزيه و تحليل يافته هاي پژوهش
تجزيه و تحليل آماري
بررسي و تفسير يافته ها
بحث و بررسي پژوهش
دلايل تأييد فرض صفر و رد فرض پژوهش
نتيجه گيري نهايي
محدوديت هاي پژوهش
پيشنهادات
ضميمه
آزمون افسردگي بك
چكيده
پژوهش حاضر به منظور بررسي مقايسه ميزان افسردگي دختران داشجو وپسران دانشجو صورت گرفته است. جامعه آماري شامل كيله دانشجويان دختر وپسر دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز ميباشد.نمونه پژوهش شامل 60 نفر بوده كه 30 نفر از دختران و 30 نفر از پسران دانشجو بوده كه اين پژوهش به روش نمونهگيري پس رويدادي از نوع (علي- مقايسهاي ) انجام گرفته است و با استفاده از آزمون افسردگي «بك» پژوهش انجام گرفت.سپس با استفاده از ابزار آماري و با بررسي ميانگين دو گروه مقدار tمحاسبه شده از tجدول كوچكتر بوده بنابراين نتيجه گرفته ميشود كه فرضيه پژوهش رد شده و فرضيه صفر تأييد شده است. يعني بين ميزان افسردگي دختران و پسران دانشجو تفاوت ناچيزي وجود دارد كه اين تفاوت معنادار نميباشد.
فصل اول
كليات پژوهش
مقدمه
درطول قرن بيستم انسان بيش از تمام تاريخ دستخوش دگرگوني از نظر شيوههاي زندگي روابط اجتماعي ومسائل بهداشتي و پزشكي شده است. امروزه زندگي پيچيده ماشيني ايجاب ميكند كه با ظرافت خاص علمي به قضايا و پديدههاي محيط زندگي نگريسته شود. اين ظرافت زماني به اوج اهميت ميرسد كه پديدههاي مورد بررسي درارتباط مستقيم با انسان باشد.
و در نتيجه جستجو براي شناخت واقعي خويشتن بيش از هر زمان ديگري براي انسان اجتناب ناپذير است تا در اين رهگذر بتوانند به گونهاي مطلوب و سازنده با دنياي بيرون و درون خود رابطه منطقي برقرار كند وبر اساس يك شناخت درست و سنجيده با مسائل و مشكلات و پيچيدگي هاي زندگي خود رو به رو شودو از افتادن در دام نگرانيها و تشويشهاي فكري و نگرشهاي غلط خود را محفوظ نگه دارد.
گذشته نشان داده است كه بسياري از بيماريهاي شايع غير فراگير بيماريهاي رواني در كشورهاي پيشرفته و صنعتي زائيده عواملي هستند كه خود انسان آنها را خلق كرده و گرفتار آن شده است.لذا چنين عواملي قابل پيشگيري هستند(ميلاني فر، 1379).
مشاهدات معمولي نشان ميدهند كه موفقيت شخص در سازش با مسائل زندگي به دلايل گوناگون تغيير ميكند مثلاً در مواردي از قبيل شكست در عشق ، از دست دادن پول، بيماري، حادثه، مرگ فرد مورد علاقه ، ممكن است چنان انسان ازلحظه تولد تا هنگام مرگ به ديگران وابسته و نيازمند باشد و براي زنده ماندن از لحاظ جسماني ، رواني ، اجتماعي به پرستاري و مراقبت ديگران نياز دارد. انسان به تنهايي نميتواند بار مشكلات خويش را به دوش كشد.
بارزترين علامت اختلالات عاطفي، تغييرات و نوسات اخلاقي كم دست كه به شدت با اخلاق افراد سالم فرق دارد و به صورت افسردگي و يا خوشحالي زياده از حد تظاهر ميكند.(شاملو، 1380).
اين باور كه همه ما در برخورد با دشواري هاي زندگي واكنش شادي نشان ميدهيم اغلب با تبليغات روانشناسي و روانپزشكي از رنج و اندوه همخواني ندارد. نتيجه فريبنده اين نظريه به تأييد نرسيده است.جستجو واكنشي براي سبب يابي سالم هر بيمار بد حالي است كه از در وارد ميشود و اين در حالي است كه جواب ساده و طبيعي و خير خواهانه وجود دارد كه ميتوان آن را در قالب نسخهاي نوشت.(دوپالو، 1381).
افسردگي از قديمي ترين بيماري هاي شناخته شده و متداولترين انواع اختلالات رواني در همه زمانها و مكان هاست وتقريباً همه ما در طول زندگي گاهي احساس غم و افسردگي كردهايم.مردم درموقعيتهاي خاص همچون مشاجره با يك دوست و همكار، شكست شغلي، تحصيلي، بيماري پيري يا از دست دادن عزيزان احساس غمگيني ميكنند افسردگي واكنش طبيعي انسان به فشارهاي محيطي است.(راسل، 1374)
طبق تحقيقات انجام شده افسردگي در بين زنان آشكارا تأييد شده است. در جامعه ما جنس مونث بيشتر از جنس مذكر به ابزار نشانه هاي افسردگي تمايل داشته است در حالي كه مردان براي خشم و بي تفاوتي بيشتر تقويت ميشوند(روزنهان، 1380).
رابطه افسردگي با جنس زن ميتواند به دليل فعاليتهاي آنزيم هاي شيميايي ، استعداد ژنتيكي و دوره ماهيانه افسردگي پيش از قاعدگي دانست كه به دليل تغييرات خلق آنان است كه بر آسيب پذيري زنان تأثير ميگذارد همچنين امكان دارد ناقلان زنانه ژن افسردگي ، افسرده شوند در حال كه ناقلان مردانه اين ژن الكلي ميشوند. و اينكه زنان تصور ذهني از بدن و تعقيب لاغري از طريق رژيم غذايي مربوط ميشود. رژيم غذايي يك چرخه ناكامي و درماندگي را تشكيل ميدهد.(روزنهان ، 1380)
ميتوان به تحقيقاتي اشاره كرد كه در سال 1978 توسط آريتي انجام شد ونشان داد كه حدود 75 درصد بيماران افسردگي حاد دارند. تحقيق ديگري كه در استراليا توسط جيمز درسال 1978 انجام شد و نتايج آن حاكي از آن بود كه تعداد خودكشي بين بيماران رواني 4 برابر بيشتر در مردها و 9 برابر درزنها.
هدف پژوهش و بيان ضرورت آن:
چون جوانان دانشجو ومتخصص فعالترين و بهترين بخش جامعه هستند كه در آينده اداره بخشهايي از جامعه را به دست ميآورند به همين علت بايد بيشتر مورد توجه باشند تا اگر دچار مشكلات شدند بتوانيم هر چه سريعتر آن مشكل راشناسايي و رفع كنيم. چون در حال حاضر افسردگي شايعترين اختلال رواني دربين جوانان است و بيماران افسرده حدود 30 تا 40 درصد بيماران رواني را تشكيل ميدهند بايد به آن توجه بيشتري كرد تا با شناخت علائم آن براي پيشگيري و درمان راه حلهاي مناسب پيدا كرد افسردگي يك انحراف عاطفي است به عبارت ديگر افكار منحرف و فريب آلود مجموعهاي از احساسات غم و اندوه عدم اعتماد به نفس بي تفاوتي و بي حوصلگي خستگي و ضعف ، نااميدي و ياس و ... راتحت عنوان افسردگي به دنبال خود ميكشد و قرباني خود را به طرف خودكشي سوق ميدهد. بنابراين بايد گفت افكار غير منطقي و غير واقعي و فريب آلود ميكروب و علت افسردگي هستند و چنانچه اين افكار تصحيح و اصلاح شوند افسردگي درمان خواهد يافت.
سئوال پژوهش:
آيا بين افسردگي دختران و پسران دانشجو تفاوت معنا دار وجود دارد؟
فرضيه پژوهش
افسردگي دانشجويان دختر بيشتر از دانشجويان پسر است.
متغيرها
مستقل: جنسيت در اين تحقيق متغير مستقل است.
وابسته: ميزان افسردگي متغير وابسته است.
تعريف مفهومي افسردگي
درسطح معمول باليني افسردگي نشانگاني است كه تحت خلق افسرده است وبراساس بيان لفظي يا غير منطقي عواطف غمگين و اضطرابي و يا حالت هاي بر انگيختگي نشان داده ميشود.افت گذرا يا دوام دار تنود عصبي –رواني كه به صورت يك مولفه بدني (سردردها خستگي پذيري بي اشتهايي بي خوابي يبوست كاهش فشار خون و جز آن) ويك مولفه رواني احساس به پايان رسيدن نيرو كمتري توانمندي غمگيني و جز آن )نمايان ميشود.سقوط غير قابل توجه تنود حياتي در اين حالت در قلمرو بدني با خستگي دائم آشكار ميشود. درقلمرو شناختي به صورت پراكندگي دقت ومشكل كوشش فكري و در قلمرو عاطفي ورواني به شكل حالتي ماليخوليايي كه با هشياري فرد نسبت به ناتوانمندي واكنش همراه است متجلي ميشود.حالت رواني ناخوشي كه با دلزدگي يأس و خستگي پذيري مشخص ميشود و در بيشتر مواقع با اضطرابي كم وبيش شديد همراه است.
دريك جمع بندي كلي توجه ميشويم كه مفهوم افسردگي به گونه متفاوت به كار رفته:
به منظور مشخص كردن احساس هاي غمگيني،يأس ، نااميدي، و جز آن و بروز آنها به عنوان نشانه يك اختلال .
به منظور توصيف اختصاري يك نشانگان كه شامل نشانه هاي عاطفي شناختي ، حركتي، فيزيولوژيكي وغدد مترشحه است.(دادستان، 1378).
جنسيت: يعني زن (xx) و مرد (xy) . انسانها از نظر جنسيت به 2 دسته زن ومرد تقسيم ميشوند جنسيت تفاوتهاي ظاهري را به همراه دارد.
تعريف عملياتي افسردگي:
داشتن نمرهاي در حد نمره افسردگي آزمون بك در اين پژوهش مورد نظر است و افرادي كه داراي نمرهاي در حد افسردگي آزمون بك بودند به عنوان افراد افسرده مشخص شدهاند.
فصل دوم
گستره نظري پژوهش
تاريخچه افسردگي
تاريخچه افسردگي نه تنها در بسياري از پژوهشها شايعترين اختلال رواني گزارش شده بلكه از قديمي ترين نشانه هاي رواني است كه در متون پزشكي به آن پرداخته اند. حدوداً 8 قرن پيش از ميلاد مسيح شرح داده بودند. واژه و مفهوم «ملانكولي» در نوشته هاي بقراطي قرن 4 پيش از ميلاد ارائه شده چنانچه ارسطو ميگويد:
آنها كه درفلسفه ، سياست،شعر و هنر به جايگاه والايي ميرسند همه گرايش ملانكولي دارند.(صنعتي،1371).
«افسردگي» تنها بيماري مردان شكست خورده، داغديده، درماندگي،؛ ناتوان و آواره يا در بيمارستانها زنداني بودند بود. دانش روانشناختي افسردگي بيشتر نتيجه تلاش پژوهندگان اين حوزه درسي وچند سال گذشته بوده است.(صنعتي ، 1378).
در سال 1915 در مقاله مشهور خود درباره ملانكول چنين نوشت: به احتمال زياد يك عامل جسمي در آرامش حال بيمار به هنگام شب در خود دارد. پديدهاي كه نميتوان آن را به صورت روانزاد توجيه كرد.(قهرماني، 1374).
حدود 450 سال قبل از ميلاد بقراط از ميلاد اصطلاح ماني و ملانكولي را براي توصيف اختلالات رواني بكار بر د و حدود 100 سال قبل از ميلاد كورنيلسون سلسوس در كتاب dem edicnaافسردگي را ناشي از صفراي سياه معرفي نمود.
پزشكان ديگر از جمله ارسطو، جالينوس نيز اين واژه ها را به كار بردند درقرون وسطي كه طبابت در ممالك اسلامي رونق داشت رازي و ابن سينا و پزشك يهودي ميمونه ملانكولي رابيماري شخصي تلقي نمودند. درسال 1986 نوبت نوعي بيماري رواني را توصيف نمود و آن را malanch licus manicoناميد (قهرماني ، 1374)
درقرن نوزدهم مولفان در گروه هذيان هايي كه تك جنوني ناميده ميشوند هزيان جزيي غمگيني با «ماليخوليايي هذياني» را متمايز كردند ودر وهله بعد مفاهيم جنون ادواري و جنون دوشكلي با پارژه به منظور متمايزكردن افسردگي مراجعين كه در تناوب با حالات شادي نا آرام بودند ظاهر شدند و سپس بيماري اخير توسط اميل كاپلين در سال 1899 روان گسستگي آشفتگي افسردگي (مانيك- دپرسيو) ناميده شد.(دادستان، 1378)
تعاريف افسردگي
افسردگي يك از رايجترين اختلالهاي عاطفي است افسردگي پاسخ طبيعي آدمي به فشارهاي زندگي است. عدم موفقيت در تحصيل يا كار، از دست دادن يكي از عزيزان و آگاهي از اينكه بيماري يا پيري توان ما را به تحليل ميبرد.از جمله موقعيتهايي هستند كه اغلب موجب بروز افسردگي ميشوند (هاشميان، 1379).
افسردگي تنها زماني نابهنجار تلقي ميشود كه با واقعهاي كه رخ داده متناسب نباشد و يا فراتر از حدي كه براي اكثر مردم نقطه آغاز بهبود است ادامه يابد. شخص افسرده در احساس بي كفايتي و بي انديشي غوطه ور ميشود ، گاه زير گريه ميزند، ممكن است به فكر خود كشي بيفتد(هاشميان، 1379).
افسردگي ها در شايعترين اختلالات رواني هستند اكثريت بيماراني كه از افسردگي در عذابند به پزشك مراجعه ميكنند اكثراً از ناراحتيهاي جسماني، ازنداشتن انرژي ، احساس ضعف شكايت كرده و به همين دليل بدون تشخيص باقي ميمانند. خوشبختانه اكثر اين بيماران پس از چند هفته يا حداكثرچند ماه بهبود مييابند.(پور افكاري، 1378)
كلمه افسردگي هنگامي كه به يك حالت روحي نسبت داده ميشود كه تمام معاني عاميانه را در خود داشته باشد و نشانگر احساس كسالت روان، كمبود انرژي ، ازدست رفتگي و نااميدي و بي فايده بودن است و بي علاقگي و بد بيني نيز به همراه آن آيد.(راسل، 1380)
حالت افسردگي اغلب پس از نوميدي ويا احساس از دست دادن چيزي به وجود ميآيد ولي بسياري از اوقات هم ظاهراً ناگهاني و خود به خود ايجاد ميشود .(رواندوست، 1378)
اندوه است كه به قول فرويدبه هنگام سوگواري و ماليخوليا[1]
اما در نهايت واكنشي جامع ميباشد كه در ضمير انسان نهفته است بنابراين وظيفه درمان تركيبي از اقدامات حمايتي در دوران ناراحتي است كه با تشريع امر فقدان و متقاعد ساختن بيمار به اينكه فقدان و گرفتاري پيش آمده نه تنها نابود كننده نيست بلكه اغلب امري اجتناب ناپذير است ورسالت خود را انجام ميدهد و درواقع فرايندي كه به جريان احساس اثر ميگذارد تا شخص با رسيدن به خود آگاهي جديد احساسات خود را كنترل كند.(دوپالو، 1381).
اين منطق آرايي ميتواند بسيار خطرناك باشد زيرا در منظم روانپزشكي در نهايت نيمي از واقعيتها را مطرح ميسازد. بحثي در اين نيست كه همه مادر مواردي در برابر احساسات واحد آسيب پذير هستيم.
مطمئناًدر زندگي هر كسي كمبودهايي وجود دارد وبسياري از آنها در ذهن شخص نهفته است. اما همه ناراحتيهاي ذهني كه مراقبت هاي باليني را ايجاب ميكنند ناشي ازاين كمبودها و خسران ها نيستند. (همان منبع، 1381)
طبقه بندي افسردگي
هر گروه از روانشناسان با توجه به عوامل ايجاد كننده بيماري و علائم آن به نوعي تقسيم بندي رسيدهاند و از آنجا كه علل و علائم افسردگي متنوع و گوناگون است.
در گذشته افسردگي ها را به دو دسته نوروزي و پسيكوتيك[2]تقسيم بندي
ميكردند(قهرماني، 1374)
تقسيم بندي توسط پتيل در 1971 انجام گرفت كه وي بر اساس مسأله درون افسردگي را تقسيم كرد كه عبارتند از:
1.افسردگي روان گستر
2.افسردگي اضطرابي
3.افسردگي همراه با خصومت
4.افسردگي فرد جوان همراه با اختلالات شخصيت.(دادستان، 1373)
طبقه بندي تقسيم افسردگي به دودسته اوليه و ثانويه بود.
افسردگي اوليه:
به آن گروه از افسردگي ها اطلاق ميشود كه علائم افسردگي هسته اصلي بيماري مريض بود وبيماري رواني يا جسمي ديگري همراه با مولد اصلي افسردگي نميباشد.
افسردگي ثانويه:
افسردگي است كه علائم هسته اصلي بيماري نبوده ومعمولاً هميشه همراه با يك بيماري رواني يا جسمي ديگر است.(قهرماني، 1374)
در طبقه بندي ديگر افسردگي به دو دسته تقسيم ميشود:
الف: واكنشي ب: سرشتي
كه نوع سرشتي را بيشتر ارثي و شديدتر تلقي كرده و نوع واكنشي را به عوامل محيطي نسبت دادهاند كه ميتواند هم شديدتر و هم خفيفتر باشد.(معاني، 1378)
طبقه بندي ديگر افسردگي كه يك گروه ازدانشمندان كردهاند عبارتند از :
الف- افسردگي يك قطبي
ب- افسردگي دوقطبي
ج –افسردگي دورهاي
د –افسردگي مزمن. (قهرماني، 1374)
الف –افسردگي يك قطبي
افسردگي يك قطبي كه طي آن فرد فقط ازنشانههاي افسردگي رنج ميبرد بدون اينكه اصلاً به بيماري ديگري مبتلا باشد.