يادگيري مشاركتي فعال
مربيان غالباً در فعال كردن فراگيران در كلاس و نيز كنترل كلاس هاي فعال دچار مشكل هستند؛ اين تحقيق به نحوي به هدف و نقش اينگونه فعاليت ها, شيوه هاي اداره آنها, اقدامات ترغيبي و كنترل و ويژگي هاي يك يادگيري فعال و مشاركتي پرداخته است.
فراگيران عمدتاً تحت تاثير شخصيت مربيان خويش قرار مي گيرند, به علاوه مربيان خوب ويژگي هايي را دارا هستند كه شناخت آنها مي تواند هر مربي دلسوزي را به سوي يك شخصيت مثبت, كارآمد و باوقار سوق دهد. در اين رابطه نيز فصلي پرداخته شده و رابطه آنها با نيازهاي فراگيران مورد توجه قرار گرفته است.
از آنجائي كه شيوه هاي نوين تدريس منجر به فعاليت و مشاركت فراگير در آموزش و يادگيري مي شود, لذا در اين تحقيق سعي شده انواع روش هاي تدريس كه متكي و مبتني بر مفاهيم مي باشد مورد بحث قرار گيرد و محاسن و مزاياي هر كدام مطرح گرديده است؛ بكارگيري هر كدام از روشهاي پيشنهادي بر دلايل خاص خود مبتني است و مسلماً نتايج يكسان در برنخواهد داشت.
مسلماً يكي از شگردها براي مشاركت فراگير در يادگيري و آموزش استفاده از تجهيزات و تكنولوژي آموزشي مي باشد. اگر تا ديروز آموزش تنها از معلمان و مربيان سود ميبرد و كتاب به عنوان اصليترين منبع اطلاعاتي در امر آموزش محسوب ميگشت, امروزه آموزش با روشها و ابزارها و محيطهاي جديد ارتباطي روبرو شده است.
پيشرفتهاي اخير در صنعت رايانه و اطلاعرساني؛ ورود و ظهور شبكههاي اطلاع رساني محلي، ملي، منطقهاي و بينالمللي و بهويژه اينترنت؛ چند رسانه اي ها؛ فنآوريهاي ارتباطي، ابزارها و روشهاي جديد را پيش روي طراحان، برنامه ريزان و مديران و مجريان برنامههاي آموزشي قرار داده است.
نفوذ فنآوريهاي جديد اطلاعاتي به مراكز آموزشي (از مدارس تا دانشگاهها) و حتي منازل، روابط ساده معلمي و شاگردي را به طور كلي دگرگون ساخته است. به اين ترتيب، الگوهاي سنتي يادگيري متحول شدهاند و كاربران با حجم گستردهاي از اطلاعات و دانش مواجه هستند. لذا فصلي نيز در باب تجهيزات و تكنولوژي آموزشي پرداخته شده است.
هفت قاعده كلي و بنياني در مورد تدريس و يادگيري
به رغم توسعه كمي آموزش رسمي در چند دهه اخير, شاهد انتقاداتي از شرايط كيفي تعليم و تربيت در عرصه هاي مختلف بوده ايم؛ شرايطي كه موجب پديد آمدن دانش آموزان بي احساس و بي انگيزه, فارغ التحصيلان بي علم و معلمان فاقد خلاقيت شده است و همان طور كه ملاحظه مي كنيم هر چه سطح تحصيلي بالاتر مي رود شوق آموختن در دانش آموزان كاهش مي يابد. ما از دانش آموزان مقطع متوسطه, با توجه به ميزان تجارب و افزايش سن, انتظار تحرك, كنجكاوي و استقلال ذهني و عملي بيش تري نسبت به مقاطع پايين تر داريم, در حالي كه در اين دوره با افرادي منفعل مواجه مي شويم كه در حال گذر از مسير از پيش تعيين شده اند. و اما آن هفت قاعدة كلي ...
1- تشويق تعامل ميان معلم و دانش آموزان:
هر جا مجموعه اي از افراد در كنار يكديگر قرار مي گيرند تنها ارتباطات متقابل مي تواند زمينه ساز رشد فرهنگي آن ها باشد. كلاس درس, فارغ از افراد تشكيل دهنده آن, يك محيط فيزيكي است, ولي با ورود عناصر اصلي آن يعني معلم و دانش آموزان, يك محيط اجتماعي محسوب مي شود. بنابراين يك قاعده مهم آن است كه دانش آموزان در همه امور آموزشي در كلاس خود مشاركت داشته باشند تا از اين طريق با مربيان خود به درك و تفاهم متقابل دست يابند. «از سوي ديگر شركت نكردن دانش آموزان به طور كامل در فعاليت هاي ياددهي و يادگيري بدان معني است كه آن ها در جريان درگير نشده اند.» «همدلي و همراهي معلم نيز موجب مي شود دانش آموزان موانع دشوار را آسان تر پشت سر بگذارند و به محيط بيش تر علاقه مند گردند. اين ارتباط دو سويه موجب افزايش بهره هوشي دانش آموزان نيز مي گردد.»